منتقد: تاد مک کارتی -هالیوود ریپورتر (امتیاز: ۶ از ۱۰)
"پس این چند میلیارد می ارزه، هان؟"، این سؤالی ست که شخصیت وین دیزل/ Vin Diesel که راننده ای حرفه ای با اندامی عضلانی است، از شخصیت دواین جانسون/ Dwayne Johnsonمأمور دولتی که از او هم عضلانی تر است می پرسد، آن هم وقتی که دارد شیء ای را که بیشتر طول فیلم «سریع و خشمگین 6 / Fast & Furious 6 » صرف جستجو و یافتن آن کرده اند، به مقصد اصلی می رساند.
"قیمت پیشنهادیتون رو بگین"، این جوابی است که جانسون به آنها می دهد تا نکته ای را برساند که تنها می تواند یک شوخی خودمانی میان کسانی باشد که مسئولیت ساخت این مجموعه فیلم را دارند. پنج فیلم آن 1.5 میلیارد دلار فروخته است و هنوز هم به دنبال آن است که در سراسر دنیا فروش بیشتری داشته باشد. این قسمت جدید فقط موفقیت زیادی را از آن بزرگترین مجموعه فیلم کمپانی یونیورسال می کند. مهم نیست که صحنه های اکشن چقدر ابلهانه و عجیب و غریب باشند - حتی مضحک هم می شوند- فیلم با بازگشت افتخاری و اجمالی میشل رودریگز/ Michelle Rodriguezمی تواند توقعات مخاطبانش را برآورده کند.
باید با فیلمنامه نویس اثر کریس مورگان/ Chris Morgan و کارگردان آن جاستین لین/ Justin Lin احساس همدردی کنید. این دو در روند تولید چهار قسمت اخیر این مجموعه فیلم حضور داشته اند و هر بار با این چالش روبرو شده اند که صحنه های اکشن مهیج تری به وجود آورند که با فیلم های جیمز باند و فیلم های تماشایی که از روی کمیک بوک ها ساخته می شوند قابل مقایسه باشد، اما با این شرط که همیشه ماشین ها نیز باید حضور پررنگی در فیلم داشته باشند. این بار به گروه ماشین هایی که در فیلم حضور دارند یک تانک ارتشی عظیم و یک هواپیمای جت که برای بلند شدن از زمین در جریان یک تعقیب و گریز و سبقت گرفتن و فرار قرار می گیرد که به نظر می رسد هفت، هشت دقیقه زمان می برد. البته مشکلی نیست، اگر هواپیما نتواند بلند شود و روی زمین بماند، گروه اف اند اف می توانند مسئله را حل کنند.
شخصیت های اصلی این مجموعه فیلم 12 ساله اطلاعات زیادی در مورد ماشین ها دارند اما جز این چیز زیادی نمی دانند. گرچه با توجه به عملکرد دو سال پیش آنها در ریو، خودشان و همکاران جدیدشان فوق العاده ثروتمند شده اند و می توانند هر جای دنیا که می خواهند زندگی مرفهی داشته باشند. البته ایالات متحده از این قاعده مستثنی ست و دوست دارد آنها را پشت میله های زندان ببیند.
به جز مسئله ی پول و ثروت، چیزی که این گروه خلافکار اهل کالیفرنیای جنوبی می توانند ادعای آن را داشته باشند (و مکرراً هم این کار را می کنند) یک احساس خاص خانواده بودن و آشنایی ست که میان اعضای گروه و همچنین میان بازیگران و مخاطبان وجود دارد که نقش مهمی در موفقیت این مجموعه فیلم دارد. گروه بازیگران که در ابتدا جذابیت نخ نما شده ای داشتندد و به تدریج از برند بنتون هم چند-فرهنگی تر شدند، فوراً به فروپاشی رسیدند. دیزل حتی برای فیلم دوم مجموعه «2 Fast 2 Furious » هم به جمع بازیگران نپیوست و خیلی غافلگیر کننده نبود اگر می دیدیم مجموعه پس از این فیلم که بدترین آن بود، از هم بپاشد. اما چهار بازیگر اصلی اولیه - دیزل، پاول واکر/ Paul Walker، رودریگز و جوردانا بروستر/ Jordana Brewster - بالاخره برای حضور در فیلم حاضر بازگشته اند و در کنار آنها تعداد زیادی از بازیگران جدیدتر نیز حضور دارند که شاخص ترین آنها جانسون است، پلیس دشمن خویی که در ریو حضور داشت و این بار برای معامله سراغ آنها می رود.
گویا یک مزدور عادی تروریست بریتانیایی به نام شاو (لوک ایوانز/ Luke Evans ) تنها یک قطعه نیاز دارد که یک کارخانه ی مهمات سازی را تکمیل کند که جهان، به شکلی که می شناسیم اش را تهدید می کند. خب، در میان تمامی کسانی که در سطح بین المللی مشغول مبارزه با جرایم هستند، چه کسی در ابتدای فهرست قرار دارد که بتواند این شخص را گیر بیندازد؟ رقابتی در کار نیست. دام (دیزل) از خانه ی امن و عاشقانه اش در جزایر قناری و برایان (واکر) از زندگی آرام و بی دردسر پدرانه اش با میا (بروستر) (که در این فیلم با بچه ای در بغل بیشتر اوقات حضوری فرعی دارد) قاپ زده می شوند و لوک هابز (جانسون) پیشنهادی به گروه می دهد که به هیچ وجه نمی توانند آن را رد کنند: نیل شاو را گیر بیندازند و همگی تمام و کمال عفو شوند.
مانند بسیار از شخصیت های شرور فیلم های این دوران، مهارت های شاو شامل دو چیز می شود: تجهیزات نظامی مجهز به آخرین تکنولوژی و هنرهای رزمی. گرچه بسیار مهم تر از این ها، او راننده ی فوق العاده ای ست که در اولین برخورد با گروه آمریکایی با یک ماشین مسابقه ای فرمول 1 با سبک نظامی در پیچ و خم خیابان های لندن از چنگ آنها فرار می کند. البته مطمئناً تعقیب و گریز های پر سرعت دیگری هم در پی این صحنه می آیند اما در حالت کلی چندان در اوج و درجه یک نیستند. برش های تدوین بسیار سریع و کوتاه است، تنظیمات دوربین نمی تواند حس نهایت سرعت را القا کند، زاویه های آن همیشه با هم به خوبی جور در نمی آیند و موقعیت های شبانه ی زیاد فیلم دید مخاطب را کم و تار می کند. برخلاف این، بعضی از صحنه های زد و خورد ها و استفاده از هنرهای رزمی که دیزل، جانسون، شیا وایهم/ Shea Whigham در نقش قوی ترین فرد گروه شاو و همچنین جینا کارانو/ Gina Carano (بازیگر فیلم Haywire) که به تازگی به گروه بازیگران فیلم پیوسته، بد از کار در نیامده اند.
از لحاظ فیلمنامه و طرح داستانی،جالب ترین نکته ی اصلی این است که لتی (رودریگز) که زمانی تصور می شد مرده است، به ضحنه ی اکشن باز گردانده شده است. او که هیچ حافظه ای از دوستان قدیمی اش و اتفاقی که برایش افتاده ندارد، ابتدا به عنوان عضوی از گروه شیطانی شاو وارد فیلم می شود و حتی به دام شلیک می کند، کسی که می کوشد تا چشمان او را دوباره به گذشته اش بگشاید. این رشته از وقایع داستان به اندازه ی کافی خوب در آمده و شخصیت ها را برای آنچه در انتظارشان است و برخورد با شخصیت های مهم و متمولی مثل رومن (تایرس گیبسون/ Tyrese Gibson)، هان (سونگ کنگ/ Sung Kang)، تج (کریس لودریکاس بیرجز/ Chris "Ludacris" Bridges) و جیزل (گل گدوت/ Gal Gadot) آماده می سازد.
یک عنصر جدیدی که در این مجموعه دیده می شود حس زندگی متمولانه است. این افراد در ابتدا یک عده شخصیت کم درآمد از طبقه ی کارگر بودند، اما حالا با 100 میلیون دلاری که به جیب زده اند و برای خرج در آینده گذاشته اند وارد دنیای لوازم الکترونیکی گران بها، جت های شخصی و سفرهایی با مقاصد بین المللی تجملاتی شده اند. مسابقه ی رانندگی پرسرعتی که در اول فیلم می بینیم در توکیو می گذرد، جایی که از هویت شخصیت بریتانیایی مهم پرده برداری می شود، شخصیتی که واضح است در قسمت بعدی مجموعه نیز حضور خواهد داشت.
منبع: اختصاصی نقد فارسی
نظرات شما عزیزان: